توسط آرش آقابیگی
| چهارشنبه هشتم آذر ۱۳۸۵ | ۱۱ ق.ظ
چندی پیش یکی از بزرگترین اقتصاد دانان دنیا، بنیانگذار مکتب پولگرایان آقای میلتون فریدمن فوت کردند.

اقتصاددانی که هر کسی که تحصیلاتش به نوعی با پول در ارتباط بوده، او را می شناسد. این مطلب برای شرح مختصری از افکار و اعمالش می باشد. باشد که مقبول افتد.
در علم اقتصاد در طول تاریخ مکتبها و یا الگوهای اقتصادی مختلفی ظهور کردند که هر یک از آنها دستورالعملها و روشهای خاص خود را برای اداره اقتصادی جهان خود داشتند.
کلاسیکها، کینزینها ، نئو کلاسیکها و...
اما مکتب دیگری که در این بین وجود داشت مکتب پولگرایان بود. مکتب که موضع شدیدی در مقابل کینزینها اتخاذ کرد. در دهه 1970، بسیاری از اقتصاد دانان، عملكرد نامناسب اقتصادهای صنعتی و به خصوص آمريكا را ناشی از شکست سیاستهای اقتصادی کینز تصور می کردند.
در این زمان نظریات اقتصاد دانی بزرگ، جلب توجه می کرد. و او کسی نبود به جز میلتون فریدمن.
میلتون فریدمن، پژوهشگر ارشد موسسه هوور دانشگاه استانفورد و استاد بازنشسته اقتصاد دانشگاه شیکاگو است که از سال 1946 تا 1976 در انجا تدریس می کرد. فریدمن جایزه نوبل علم اقتصاد را در سال 1976 (حتما می دانید که در 40 سال گذشته حدودا 90 درصد جوایز نوبل اقتصاد از آن آمریکاییها شده است) و مدال ملی علم و مدال آزادی ریاست جمهور را در سال 1988 دریافت نمود. او مشاور غیر رسمی باری گلد واتر کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا و نیکسون و ریگان در دوران ریاست جمهوریشان بوده است. وی کتابهاي بی شماری نوشته است که آخرین آنها کتاب ((این زوج خوش شانس)) است ( که به کمک همسرش رز فریدمن نوشته است). اما مشهورترین کتاب او ((آزادی انتخاب، بیان شخصی )) نام دارد.از خصوصیات بارز فرید من می توان به انتقال مفاهیم پیچیده اقتصادی به زبانی ساده به عموم اشاره کرد.
در یکی از مصاحبه هایش از او سوال شد:
گفته می شود در ده سال آینده 40 درصد جوانان جهان در کشورهای مسلمان زندگی خواهند کرد. به نظر شما بازتاب آن چه خواهد بود؟
آنچه اتفاق می افتد بستگی خواهد داشت که آیا ما موفق خواهیم شد اجزایی از آزادی اقتصادی بیشتر را به این کشورهای مسلمان بیاوریم یا خیر. دقیقا همانطور که هند در سال 1955 پتانسیل فراوان اما تحقق نیافته داشت من فکر می کنم خاورمیانه امروز در وضعیت مشابهی است. تا حدی این قضیه به خاطر بلا و گرفتاری نفت است. نفت از یک جهت موهبت الهی است اما از جهت دیگر بلای الهی است.
یک دلیل محکم برای این ادعا این است که نفت در مالكيت کشور مربوطه است. اگر نفت در مالكيت خصوصی بود . بنابراین هر کسی مالک نفت بود نتیجه سیاسی آن آزادی و نه استبداد می شد. به همین دلیل است که من معتقدم نخستین گام پس از اشغال عراق باید خصوصی سازی چاههای نفت عراق مي یود.
اگر دولت به هر فرد بالای 21 سال سن، سهام یکسانی در یک شرکت بدهد که دارای حق و مسولیت برای انجام توافقات مناسب با شرکتهای نفتی خارجی به منظور کشف و توسعه میادین و ذخایر نفتی عراق باشد، درآمد نفت به شکل سود سهام به سمت مردم، سهامداران جریان می یافت به جای اینکه روانه خزانه دولت شود. این یک درآمد برای کل مردم عراق فراهم می ساخت و در نتیجه مانع ایجاد درگیریهای جاری بر سر نفت بین سنیها، شیعیان و کردها می شد، چون درامد نفت بر اساس منابع فردی و نه گروهی توزیع می شد.
در جایی دیگر فریدمن از نظام آموزشی آمریکا انتقاد می کند:
در مورد آموزش و پرورش ما به تولید کننده یعنی به مدارس و معلمان کوپن (یا یارانه) می دهیم . اگر در عوض به مصرف کننده یعنی به دانش آموزان یارانه بدهیم باعث ایجاد رقابت خواهد شد. دانش آموز حق انتخاب پیدا می کند تا به کدام مدرسه برود و در نتیجه مدارس مجبور خواهند شد، بهتر شوند و تقاضای دانش اموزان را تامین کنند.
این مقاله را تقدیم به روحش می کنم. مردی که به جهانیان خدمت کرد.